کد مطلب:152289 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:180

حضرت امام حسین «ترسایی» را که در طویله ی خانه ی امین الدوله بود
سید جواد گلشادی اصفهانی گفت: روزی از حرم امام حسین علیه السلام بیرون آمدم و در اندیشه ی گناهان بزرگ و كوچك خود و بی وفایی به آداب و شروط زیارت و بی


اعتنایی به ولی نعمت خود بودم و درباره ی عاقبت خود و پذیرش یا عدم پذیرش زیارت فكر می كردم و در صحن گردش می كردم. تا به ایوانی كه میرزا محمد جراح در آن می نشست، رسیدم. میرزا محمد مرد خوبی بود و من با او مأنوس بودم. او چون مرا دگرگون دید، سبب اندوه مرا پرسید و من از فكر و اندیشه ی خود به او خبر دادم.

میرزا محمد گفت: خوشحال باش كه خدا رئوف و مهربان است و من نیز برای تو مژده آرام بخشی دارم! شبی در خواب دیدم كه حضرت امام حسین علیه السلام از حرم مطهر بیرون آمدند و به ایوان مبارك رسیدند و در برابر ضریح بر بالای منبر تشریف بردند. اطراف منبر آن حضرت گروهی زیادی از افراد نورانی، با هیئتی كه قبلا ندیده بودم؛ شرف حضور داشتند و برای من مشخص بود كه آنها فرشته ها هستند. آنگاه امام حسین علیه السلام به آن فرشتگان نظر كردند و فرمودند: «بروید، نام زائران را بیاورید!»

همه ی فرشتگان فورا پراكنده و ناپدید شدند و پس از مدتی بازگشتند و دفترها را به خدمت آن حضرت آوردند. حضرت امام حسین علیه السلام فرمودند: «غیر از اینها هم هستند!» دوباره ملائكه رفتند و بازگشتند و گفتند: «همه ی اتاقها و مساجد و سراها و حمام ها و مانند آنها را گشتیم و زائر دیگری نیافتیم!»

حضرت امام حسین علیه السلام فرمودند: «در دكه ی درون طویله ی خانه ی امین الدوله یك ترسا هست، نام او را نیز در دفتر بنویسید.» فرشتگان گفتند: «او ترسا است!» حضرت امام حسین علیه السلام فرمودند: «آیا در آستان ما نیامده است؟!» فرشتگان رفتند و نام او را نوشتند و من با خوشحالی از خواب بیدار شدم.

بامداد آن روز به خانه ی امین الدوله كه منزل زوار بود رفتم و آن مرد ترسا را به همان وضع و در همان مكانی كه امام علیه السلام فرموده بودند، یافتم و از او پرسیدم: «كیستی و كارت چیست؟» او احوال خود را به همان صورت كه در رؤیا دانسته بودم، بیان كرد.


سپس من رؤیای خود را برای او بازگفتم و او شاد شد و فورا مسلمان گشت. [1] .


[1] ترجمه ي دارالسلام نوري ج 2، ص 159.